} تو باران محضی من از دوست میدارمت،ناگزیرم... :: به نام زن

به نام زن

" دارمــــش دوســــت "

به نام زن

" دارمــــش دوســــت "

به نام زن

ای شعر ای طلسم سیاهی که سرنوشت
عمر مرا به رشته جادویی تو بست
گفتم تو را رها کنم و زندگی کنم
اما چه توبه ها که در این آرزو شکست




می نویسم تا عشق یاد قلبم بماند...
در این ژرفای دل کندن ها ، عادت ها و هوس ها..

تو باران محضی من از دوست میدارمت،ناگزیرم...

مرلین مونرو رو می شناسی؟

همون افسانه بی همتا، اون زن جذاب و دوست داشتنی که با موهای مثل خورشید و چشم های دریاییش،کلی کشته مرده پیدا کرده بود.

وقتی بچه بودم مادرم یه آرایشگاه کوچک داشت که روی دیوارهاش عکس های مرلین مونرو بود،

من ساعت ها به یک عکسش خیره می شدم، همون که لباس قرمز پوشیده بود و بند لباسش هم شل شده بود، باور کن حرف نداشت، همه رو به دیوونگی می کشوند!

اما اون توی سن سی و شش سالگی و در اوج زیبایی و محبوبیت با قرص خواب آور خودکشی کرد،

مثل یه فاجعه بود، یه سری ها می گفتن افسردگی گرفته بود، یه سری هم می گفتن کشته شده،

اما من میگم هیچکدوم از این ها نبوده، اون با هوش بوده.

اون نمی خواسته یه افسانه رو الکی کش بده، نمی خواسته چند سال بعد با پوستی چروک و یه مرگ طبیعی بمیره!

داستان مرلین مونرو مثل داستان های عشقی بود، عشقی که تو اوج تموم شد، زیبا تموم شد.

فکر می کنم مرلین بیش از اندازه باهوش بود، البته مردم به آدم های بیش از اندازه باهوش میگن دیوونه...

 

قهوه سرد آقای نویسنده

روزبه معین

 




 
  • ۹۴/۱۲/۱۸
  • Silent ...
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.